دختر ایران

لباس یاس بر تن کرد زهرا کنار دست ان بنشست مولا

دختر ایران

لباس یاس بر تن کرد زهرا کنار دست ان بنشست مولا

۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

چند پیام جالب به درد بخور

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۰ ب.ظ


*انسانیت را فراموش تکنید وانگاه خدا انسانیت رادر دل کسانی قرار داد که بی نهایت مهربانن. یاد بگیریم بی حد مهربان باشیدواین را بدانید انسانیت پشت لباس ادمها مخفی نمیشود

*هر نتی که از عشق بگیرید زیباست حالا سمفونی پنجم بهتون باشد یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست مامان بزرگا و بابابزرگارا رو فراموش نکنید.

*مراقب باش

وقتی سوار بر تاب زندگی شدی دست روزگار هلت میدهد ولی قرار نیست تو بیفتی اگر بی تاب نباشی و خودت را به اسمان گره زده باشی اوج میگیری به همین سادگی

*نگران فردایت نباش خدای دیروز وامروز خدای فردا هم هست

ما اولین باری است که بندگی میکنیم اما او قرن هاست که خدایی میکند .

ادامه دارد

 

سرزمین جملات(حتما بخونید ضرر نداره)

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ب.ظ


-هرکس لطف بهار می خواهد باید دشواری زمستان را تحمل کند

-طعم بسیاری از شکست های زندگی را کسانی چشیده اند که در دو قدمی کام یابی از تلاش خود دست برداشته اند.

-افراد سست اراده همیشه منتظر معجزه ها ورویداد های شگفت انگیزند اما افراد قوی خود افریننده اتفاقات بزرگ و والا هستند

فعلا اینارو داشته باشید تا بعد

ادامه دارد

نظر یادت نره

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۲ ب.ظ


ناز نازی

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۱ ب.ظ


قربون خنده هات برم

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ب.ظ


عزییییییییییییم

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ


اینم چندتا عکس نی نی صرفا جهت تنوع

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۱۷ ب.ظ


عشقم حسین

شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۱۰ ق.ظ

دلتنگم اقاجون دلتنگه دلتنگم با پای پیاده زدم به جاده کوله بارم غم
شوق وصال

یاصاحب الزمان

شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ

امان از دل زینب

پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ق.ظ

دیگر چه زینبی چه عزیزی چه خواهری

وقتی نمانده است برایش برادری

تا نیزه ات زدند زمین خورد خواهرت

با تو چه کرده اند در این روز اخری

از صبح یکسره به همین فکر میکنم

وفت غروب میشود اینجا چه محشری

اینجا همه به فکر غنیمت گرفتنند

از گوشواره بگیر تا کهنه معجری

اصلا کجا نوشته که در روز معرکه

در قتلگاه باز شود پای مادری

اصلا کجا نوشته که هنگام غروب

در خیمه گاه باز شودای لشگری

اصلا کجا نوشته که در پیش خواهری

باید جدا کنند گلوی برادری

من مانده ام چطور تورا غسل می دهند

اصلا چه غسل دادنی اصلا چه پیکری

در زیر سم اسب جه میکردی ای حسین

از تو نمانده است برایم به جر سری

از روی نیزه سایه ات افتاده بر سرم

ممنونم ای حسین که در فکر خواهری

در کوفه زینب از توچه پنهان تمام کرد

ای کاش رفته بود سرت جای دیگری (نظر یادت نره ممنون.)